۷ مارس (۱۶ اسفند) سالروز تولد هربرت بلومر Herbert Blumer  جامعه شناس معاصر آمریکایی است که در سال ۱۹۰۰ در میسوری ایالات متحده متولد شد. وی که ذهن خلاق و استعداد شگرفی داشت تحصیلاتش را در دانشگاه میسوری ادامه داد و سپس به دانشگاه شیکاگو پای نهاد. پس از کسب مدرک دکترا  در سال ۱۹۲۸ و نیز بهره گیری از “رابرت پارک” و “جرج هربرت مید” در آنجا،  سالها به تدریس و تحقیق در شیکاگو  پرداخت و به شخصیت برجسته گروه جامعه شناسی این دانشگاه مبدل شد. “بلومر” هوادار عمده رهیافتی نظری بود که بر اساس تئوریهای “مید”، “زیمل”، “پارک” و “تامس” شکل گرفته بود و بر همین مبنا در سال ۱۹۳۷ اصطلاح ((کنش متقابل نمادین)) را وضع کرد و تاثیر فراوانی در رواج این نظریه و بسط جامعه شناسی خرد  برجای گذاشت. اما در خلال جنگ جهانی دوم مدتی تدریس را کنار گذاشت و  بعد از آن از ۱۹۵۲ بود که به عنوان موسس گروه جامعه شناسی دانشگاه کالیفرنیا به برکلی رفت و ضمن این که با رفتنش ضربه ای به مکتب شیکاگو در دانشگاه شیکاگو وارد ساخت، در برکلی  تئوری ها و نظریات مختلفی درباره تبعیض نژادی، صنعتی شدن، اعتیاد و رفتار جمعی، جنبش های اجتماعی، رفتار جنسی و… را پیگیری کرد، اما پیش از همه و بیش از همه بلومر با کنش متقابل است که شناخته می شود چرا که در دانشگاه کالیفرنیا نیز همراه با شاگردانش چون “گافمن” و نظریات او درباره تحیلی نمایشی، و “هوارد بکر” و… تا حدودی نظریه کنش متقابل را پیش برد. درباره زندگی بلومر این نکته نیز قابل ذکر است که غیر از تدریس و تالیف، وی مدیر خوبی نیز بوده است و مناصبی از جمله خزانه داری و ریاست جامعه جامعه شناسی آمریکا (از ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۶) و سردبیر مجله جامعه شناسی آمریکا (از ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۲)  و البته رییس گروه جامعه شناسی دانشگاه کالیفرنیا را تجربه کرده است.

 او آثار چندانی در زمان حیاتش به چاپ نسپرد و کتابهایش از جمله کنش متقابل نمادین،  فلسفه اجتماعی و آثاری تحلیلی تجربی درباره سینما منتشر شده است. کل آثار این اندیشمند آمریکایی که در ۱۳ آوریل ۱۹۸۷ بعد از یک عمر نسبتا طولانی دیده از جهان فروبست چنین است:

Movies and Conduct –1933
Movies, Delinquency, and Crime
-1933
Human Side of Social Planning
-1935
Critiques of Research in the Social Sciences: An Appraisal of Thomas and
Znaniecki’s “The Polish Peasant in Europe and America”
– 1939
Symbolic Interaction: Perspective and Method -1969

بد نیست برای آشنایی بیشتر با بلومر، نگاهی کوتاه به برخی نظریات وی که او را آخرین بازمانده پراگماتیسم آمریکایی در قرن حاضر دانسته اند، داشته باشیم.

کنش متقابل

آن چه بیش از همه در نظریات بلومر، به چشم می آید نظریه کنش متقابل و واکاوی آن است. وی کنش متقابل را در مواجهه با دو نظریه رفتار گرایان  و کارکردگرایان بسط داد به این ترتیب که:

۱ – رفتار گرایان را متهم به تقلیل گرایی روانشناختی می کرد و معتقد بود آنان همه چیز را به رفتار فردی و واکنش فرد در برابر محرک خارجی تقلیل می دهند و استقلال عمل و تفکر خلاقانه برای فرد کنشگر قائل نیستند و در این اندیشه معنا و مفهوم محرکها برای انسان کنشگر یا نادیده انگاشته شده یا تحت الشعاع عوامل توجیهی است.

۲ – فونکسیونالیست ها  و طرفداران نظریه کارکردگرایی را نیز متهم به عدم توجه به خلاقیت فرد می کند و بر توجه آنها به حاکمیت ساختارها و هنجارها و ارزشها بر فرد انسانی و کنش او می تازد.

بر این اساس وی با اتکا به سه مهم: مکتب فلسفی عملگرایی، تفسیر جامعه شناختی بوم شناسی و روش های تکوین یافته بوم شناسی، نظام کنش متقابل را براساس نمادهای معنادار بنیان نهاد. در این اندیشه از تحلیل در سطح نظام ها پرهیز می شود، به نماد معنادار توجه می شود از این حیث که امکان کنش و واکنش یکسان در همگان پدید می آورد و به جامعه انسانی به گونه ای توجه می شود که افراد همه در حال انجام کنش در آن دیده می شوند و بیشتر بر فرد و کنش او توجه می شود و نوعی کم توجهی نسبت به جنبه های گسترده تر نظام اجتماعی و ساختارهای آن مشهود است. بلومر  اصولی نیز برای نظام کنش متقابل نمادین انتزاع می کند که همگی دلیل بر اهمیت این نظام است،  از جمله این که:

 ۱ – انسان بر خلاف حیوانات دارای استعداد و تفکر است. ۲ – استعداد و تفکر انسان، با کنش متقابل اجتماعی شکل می گیرد   ۳ – معانی  نمادها نیز از کنش متقابل آموخته می شود   ۴ – انسان می تواند معانی  نمادهای کنش متقابل  خود را بر پایه تفسیری که از موقعیت می کند، تعدیل یا تغییر دهد   ۵ – الگوهای در هم تنیده کنش و کنش متقابل، گروه ها و جامعه را می سازند.بر این اساس او برای فرد و خود نیز اهمیت زیادی  قائل بوده و معتقد است خود انسانها که محصول درهم تنیدگی کنشها ست، کمک می کند آدمی به جای صرف واکنش در برابر محرک خارجی به کنش دست یازند.

ساختارهای کلان

بحث مهم در اندیشه های بلومر، عکس العمل وی در برابر ساختارهای اجتماعی کلان و پهن دامنه است که انتقادات زیادی را نیز از این حیث متوجه او کرده است. وی  صراحتا معتقد است ((جامعه بشری را باید مرکب از آدمهای عمل کننده دانست و حیات جامعه را باید متشکل از کنش انسانها در نظر گرفت)) و جامعه بشری را همان کنش دانسته و برای ساختارهای کلان اهمیت چندانی قائل نیست. او تنها بر آن است که مجموعه عملکردهای فردی و کنش مشترک، چارچوب هایی ایجاد می کنند که کنش متقابل در آن رخ می دهد و موقعیتی ایجاد می شود که افراد در آن عمل می کنند و بلومر این چارچوب های غیر جبری و غیر پیش ساخته  را ساختارهای پهن دامنه بر می شمرد که تنها محدودیت ها  و شرایط کنش را تعیین می کنند نه محتوای کنش متقابل را. بر همین اساس وی صراحتا می گوید: ((این فراگرد گروهی در زندگی اجتماعی است که قواعد را ایجاد و حفظ می کند نه آن که قواعد، زندگی گروهی را ایجاد و حفظ کند.)) باید تاکید کنیم که بلومر نگاه تقلیل گرایانه و سطحی به ساختارها ندارد و به طور کامل از آنها غافل نیست، او کلان را به خُرد تقلیل نمی دهد اما در عین حال قائل به اولویت و اهمیت خُرد است.

روش شناسی

بلومر در روش تحقیقی خود به تجربه اهمیت زیادی می دهد، چرا که او از مکتب شیکاگو و دانشگاه شیکاگو و تحلیل های تجربی آنان تاثیر زیادی گرفته است. او معتقد است جهان تجربی چیزی است که امکان مشاهده، مطالعه و تجلیل را در اختیار محقق قرار می دهد. اما این نکته نیز قابل ذکر است که وی به روش پیمایش و پرسشنامه علاقه چندانی ندارد، و ارزش چندانی برای روش های کمی قائل نیست. او حتی در این زمینه با جامعه شناس هم عصرش “کون” مناظراتی نیز داشته است و به تقلیل پیچیدگی زندگی اجتماعی به متغیرهای علمی ایراد داشت و بنابراین می گفت باید مفاهیم حساس و جستجوگر در روش تحقیق به جای مفاهیم سنتی قرار گیرد ولذا به روش های معتدل تری چون درون نگری همدلانه و مشاهده مشارکت آمیز معتقد بود. او می گفت محقق باید خودش را جای کنشگران مورد بررسی قرار دهد تا موقعیت را از دیدگاه آنان درک کند و جهان کنشگر را به همان سان ببیند که او می بیند.

شناخت

بلومر سه شکل شناخت را انتزاع می کند و بر این اساس شناخت فیزیکی (هر پدیده ملموس) را از شناخت اجتماعی (مثل پدر و معلم) و شناخت انتزاعی (مثل افکار و اخلاق) تفکیک می کند. وی همچنین بر مبنای نظریه کنش متقابل خود،  معتقد است شناخت در فرآیندی اجتماعی ساخته می شود و در نظام معرفت شناسی وی این سه قضیه نمایان است: ۱ – جامعه و واقعیت مورد کنش انسانی، چیزی نیست مگر اعیان! از جهان طبیعی گرفته تا کوه و از اندیشه های هدایت کننده ای مثل امانت داری گرفته تا استقلال فردی، خاستگاه همه از منظر بلومر، نه رئالیسم و ایدئالیسم که در فلسفه پراگماتیسم و عملگرایی دنبال می شود و بلومر تمامی این شناخت ها را از کنش اجتماعی می داند.   ۲ – غیر از شناخت، معانی نیز محصول و مخلوق اجتماع هستند و البته در متن کنش متقابل شکل می گیرند    ۳ – این معانی، ثابت و ایستا نیستند  و در فرآیند تفسیرگرایانه ای که فرد در برخورد با دیگران دارد، کنترل شده و بازنگری می شود.

پایان

کنش متقابل، نظریه ساخته و پرداخته هربرت بلومر و البته بسیار اندیشمندان دیگر از جمله مید، امروزه به شکلی کاملا پخته و جاافتاده به دور از خامی و شور روزهای آغازین به عنوان یکی از نظریات پذیرفته شده در جامعه شناسی شناخته می شود، البته از آن رو که امروز جهان جامعه شناسی، عصر پساعملگرایی را تجربه می کند، این تئوری با انتقادهای زیادی روبروست، همچنان که از حیث پرداختن به جامعه شناسی صرفا خرد، با نقدهایی تاریخی و دنباله دار مواجه است. اما بلومر و سهم او در جامعه شناسی ای که امروز در جهان شناخته می شود، فراموش ناشدنی است.

با نگاهی به:

۱ – نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، جرج ریتزر، – نظریه اجتماعی مدرن، یان کرایب، – متفکران بزرگ جامعه شناسی، راب استونز، – جایگاه نظریه بلومر در جامعه شناسی معرفت، حسین ابوالحسن تنهایی، مجله ۵ – Major Theorists of Symbolic Interactionism، در http://socsci.colorado.edu/SOC/SI/si-blumer-bio.htm